کد مطلب:225649 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

شفای ملاعباس
مروحوم مروج (ره) از قول یكی از دوستان و ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام، جناب ملاعباس نقل می كند: مدتی قبل مریض شدم. كم كم مریضی ام بی اندازه سخت شد، تا آنجا كه هیچ چیز، حتی دواهای طبیب را هم نمی توانستم بخورم! اطرافیان هر چه سعی می كردند كه حداقل یك قرص بخورم، نمی توانستم. تا اینكه، حالم به شدت وخیم شد! دو سه روزی بیهوش بودم. اطرافم را می گرفتند، و قطره قطره آب گرم به داخل دهان و گلوی من می ریختند. دیگر همه از زنده ماندن من مأیوس شده، و منتظر مرگ من بودند.



[ صفحه 80]



تا اینكه، شب جمعه رسید، و حالت مكاشفه به من دست داد. دیدم كه وارد صحن جدید حضرت رضا علیه السلام شده ام، و قصد تشرف به حرم مطهر را دارم. نزدیك رواق مزار شیخ بهایی (ره) رسیدم. در آنجا چند نفری حلقه وار نشسته بودند. آنها تا مرا دیدند، صدا زدند: «ای شیخ! بیا برای ما روضه بخوان.» من قبول كرده، نزدیك رفتم. دیدم صندلی گذاشته شد. من نشستم، و بی مقدمه، چند بیت شعر كه از قبل حفظ بودم، خواندم. در خواب می شنیدم كه صدای گریه آنها بلند است. یك نفر از ایشان را دیدم كه با كفش به سر خود می زد، و با صدای بلند گریه می كرد. ناگهان! در همین حالت، از خواب بیدار شدم. دیدم كه به لطف نظر حضرت رضا علیه السلام شفا یافته ام، و صحیح و سالم شده ام. در همان نیمه شب، از جای خود برخاستم.همه اطرافیان و خویشان كه منتظر مرگ من بودند. متعجب شدند! آن گاه من قصه ی خواب خود و آنچه دیده بودم، برای آنها تعریف كردم. آنها نیز همگی به عشق آن طبیب ولایت، اشك عشق ریختند! [1] .



ای شهریار طوس، شهنشاه دین، رضا!

وی ملجأ به خلایق، و ای مقتدای ما!



درمانده ایم جمله، به فریاد ما برس

زیرا كه نیست جز تو، كسی دادرس به ما



شاها! مرا به حضرت تو، عرض حاجتیست

كن حاجتم روا، به حق خیرةالنساء



ای آنكه انبیا به طواف حریم تو

دارند اشتیاق به هر صبح و هر مساء!



اندر جوار قبر تو، جمعی پریش حال

داریم روز و شب به درت روی التجاء [2] .





[ صفحه 81]




[1] كرامات رضويه (معجزات امام هشتم (ع))، ج اول، ص 197.

[2] فرازي از اشعاري كه مرحوم ملاعباس در عالم خواب و مكاشفه خوانده است.